زندگی رو دور تند!

بالاخره امتحان‌های ترم  هم تموم شد. سال دیگه اگه اتفاق خاصی نیفتاده باشه احتمالا تو یه همچین تاریخی باید بنویسیم اینم از ترم آخر! به همین زودی گذشت. این ترم گذشته از درس‌های سختی که داشتیم با وجود دوستان جان اوقات خوشی رو گذروندیم. به نظرم دو تا رفیق برای باقی راه زندگی پیدا کردم. کاش به موقع رفته بودم دانشگاه. اما ذات پشت میز درس نشستن شیطنت هست و سن و سال نمی شناسه. فکر نکنم هیچ وقت از این تصمیمی هول هولکی که سال پیش برای ادامه تحصیل گرفتم پشیمون بشم. این ترم هم که برنامه‌ریزی دانشگاه اینقدر افتضاح هست که 4 روز باید برم و با کلاس داستان نویسی روزهای یکشنبه کلا زندگی میشه کلاس رفتن و آدم باکلاسی میشم :) از قرار هر چی بیشتر وقت داشته باشیم کمتر کار مفید انجام داده میشه و برعکس. اینقدر این دور تند زندگی خوش‌آیند هست که دیگه به آدم های بیهوده و افکار پوچ اجازه داده نمیشه که تو زندگی و اعصابت پیاده روی کنن. درس خوندن و مطالعه برای من مثل ورزش کردن هست. کارهایی که با انجام دادنشون فکر میکنم برای زندگیم کاری کردم و به خودم اهمیت دادم. میون همه این احساس رضایت که الان وجود داره فقط حسرت وقتی که برای آدم های پوچ و کارهای بیهوده صرف شد آزاردهنده هست. شاید هم باید اون اتفاق ها می افتاد که امروز این احساس رضایت به وجود بیاد. خلاصه که من از گذشت روزگار به این نتیجه رسیدم که هر کدوم باید کار خودمون رو کنیم وظیفه اون زمین زدن  و نقش من دوباره سرپا ایستادن و شروع کردن. تا حالا که هیچ کدوم کم نیاوردیم. میدونم روزگار حریف قدرتمندی هست اما من برای هر مشکلی بالاخره یه راهکاری پیدا می کنم. چقدر حرف زدم ! اینا باشه برای روزهای سخت پیش رو شاید انگیزه شدن :)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.